مقاله حاضر نظریه اعجاز مدیریتی قرآن را برای اولین بار مطرح و تلاش می کند زمینه ورود اثربخش آموزه های قرآنی در متن زندگی سازمانی و فرآیندهای مدیریتی را با رویکردی علمی، فراهم کند و مسأله حیاتی جدیدی را پیش روی اندیشمندان حوزه سازمان و مدیریت و صاحب نظران علوم قرآنی قرار دهد. نگارنده با تأکید بر عظمت وجودی و تبیین نیازهای مدیریتی و هدایتی انسان، به گستره مطالعاتی قرآن اشاره و تبیین و اثبات اعجاز مدیریتی قرآن را با دو نگاه متفاوت مطرح می کند و در ادامه با مروری به تاریخچه و سیر تطور اندیشه اعجاز قرآن، شاخص های مدیریت و رهبری قرآن و جلوه هايی از نفوذ و اثربخشی مدیریت آموزه های وحیانی را معرفی می نمايد. سپس با تبیینی کوتاه از چیستی نظریه، پیش نیازهای نظریه اعجاز مدیریتی قرآن، رویکرد اصلی و فرضیه های نظریه یاد شده را ارائه می کند.
قرآن، مديريت، اعجاز علمي قرآن، اعجاز مدیریتی، نظریه.
قرآن اعجاز جاويد پيامبر اسلام(ص) در ابعاد مختلف ادبي، تشريعي، علمي و... است. در عصر حاضر ابعاد ديگري از اعجاز قرآن مثل اعجاز اقتصادي و اعجاز تربيتي مطرح شده و اين مقاله اعجاز مديريتي را مطرح مي سازد.
قرآن کریم انسان را موجودی آسمانی ـ زمینی و وابسته به غنی بالذات می شناسد. انسان جامع همه عالم ها و همه عوالم سایه او شمرده می شوند (خمینی، شرح دعاي سحر، ص121، 1381) و به این خاطر از او به «کون جامع» تعبیر شده است. این موجود ملکی ـ ملکوتی، مقصود اصلی و اولی از همه عوالم است و اسرار الهیه و معارف حقیقیه به واسطه او ظاهر می شود. او با انجام فرائض و نوافل، سمع و بصرِ حق و واسطه بین حق و خلق می شود ( خوارزمی، ج 1، ص 66).
تكوين انسان از نگاه قرآن سه مرحله «علمیت»، «شیئیت» و «عینیت» دارد (جوادی آملی، حق و تكليف در اسلام، ص 80). انسان در اولین مرحله وجودی (علم الهی) تنها وجود علمی دارد و اثری از او در خارج نيست؛ «وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاًً» (مریم/ 9). سپس از آن مرحله تنزل مي كند و به «شیئیت» رسید؛ هر چند شیء نا چیز و غیر قابل ذکری بود؛ «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً» (انسان/ 1). در همین مرحله است که قرآن حکیم به پدرها و مادرها می گوید: کار شما خلق فرزند نیست؛ بلکه «اِمناء» و نقل منی از جایی به جای دیگر است، «أَفَرَأَيْتُم ما تُمْنُونَ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» «واقعه، 59ـ58». آیه 14 از سوره مؤمنون نيز به مرحله سوم اشاره دارد که طبق آن انسان در عالم خارج تحقق پیدا می کند، «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ».
انسان از نگاه قرآن، سه مرتبه وجودی دارد قرآن از لایه «خودِ حیوانی» که در شهوت و غضب و برخی از آرزوها و امیال نفسانی خلاصه می شود، این گونه ياد می کند: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» (محمد/ 12).
در آیه ای دیگر خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر/ 3)؛ «رهايشان ساز تا بخورند و بهره گيرند و آرزو [ها] سرگرمشان سازد؛ پس به زودى خواهند دانست».
انسان براساس آموزه های آسمانی در مرتبه «خودانسانی»، صاحب مقام تفکر، تعقل، عزم و اراده است و رسالت شکوفايی و بهره مندی حداکثري از آن را دارد. اراده در ساختار شخصیت انسانی نقش کلیدی دارد و باید تعدیل شود؛ زیرا انسان می تواند با عزمی نیرومند، مصالح خویش را بر امیال مقدم بدارد و به سیر کمالی سرعت دهد و بدین خاطر «متحرک بالاراده»؛ نه «متحرک بالمیل» نامیده می شود. در قرآن کریم، آیات زیادی به این مرتبه از وجود انسانی اشاره دارد، مانند: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «نحل/ 11»؛ «وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» «روم/ 24»؛ «قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ» «انعام/ 98».
بعد سوم از مراتب وجودی انسان که برترین خودِ او است، «خودِ خودِ خود انسان» است که متعلق به خودش نيست و انسان متعارف نسبت به آن امانت دار الهی است. به این بعد در سوره اسراء اشاره شده است. با اين توضيح كه، خداوند از رسيدگي به حساب و مورد سؤال بودن گوش، چشم و دل خبر می دهد. «وَلاَتَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» «اسرا/ 36». براين اساس در نهانِ نهان انسان و در قلبِ قلبِ او موجود شریف دیگری هست و امامت «فؤاد» و زعامت قلب او در اختیار همان ودیعه مستور الهی است و این همان «خودِ الهی» و لایه برین انسان ناشناخته است.
حیطه حیات آدمی به دنیا و زندگی دنیوی او محدود نمی شود؛ بلکه زندگی مادی آغاز سیر زندگی اوست و مرگ انتقال از نشئه ظاهری مُلکی به نشئه باطنی و ملکوتی است. قرآن کریم می فرماید: «يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ» «انشقاق/ 6».
منظور آيه اين است كه ای انسان! تو موجودی ابدی هستی و هرگز نابود نمی شوی. وقتی انسان ابدی بود و حیطه حیات او به عالم ماده محدود نشد، كارها و رفتارهاي او هم باید بر اساس همین عقیده تنظیم شود و نظام رفتاری، مدیریتی، حقوقی اش در همین راستا جهت دهی و تدوین گردد. در مناجات شعبانیه اوج عروج واقعی انسان اين گونه به تصوير كشيده شده است:
«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وأنِرْ ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه».
رسيدن به چنین مقامی، تنها با جمع بین حقوق و تکالیف متقابل و تأمین نیازهای هدایتی انسان ممکن است (ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص 199).
حياتىترين رسالت ما در اين دوران كوشش براى يافتن بهترين ساز و كارهاي تلفيق آرمان هاى اعلاى بشرى و پيشرفت هاى ماشينى است. اين اصل كه «بشر رسالتى كهنه نشدني دارد» حقيقتى است كه از ماهيت انسان سر بر مىآورد و در گفتار، كردار و انديشه او گسترده مىشود. رسالت انساني اساسىترين و نيرومندترين محرك او در گذرگاه تاريخ بوده است و نوع بشر از آغاز زندگى رسمى و بررسى پذيرش تا امروز، عقايد، كارها، انديشهها و آرزوهاى روشنى در باره آرمانهايى كه بايد آن ها را به دست بياورد، داشته است و اين فعاليتهاى عقيدتى، فكرى و عملى به عنوان يك بعد اساسى در برابر بعد «طبيعى محض» كه كوششهاى متنوع درباره به دست آوردن و تنظيم زندگى معمولى است، مي باشد (جعفری، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج1، ص 8 ـ 4).
روح انسان با شكوفا شدن ابعاد عميق اش، از مجموعه متشكل الاجزاء و روابط طبيعت، روزنههاى پرفروغي به عالم بالاتر از طبيعت مىگشايد و با شعاع عظمت الهى، رابطه برقرار مي كند و انسان تنها با اين رابطه است كه اجزاى هستى را چون حبابهايى محدود در اقيانوس بي كران مشيت خدا در مىيابد، «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي» «كهف/ 109»؛ «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِذَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ» «لقمان/ 27» (جعفری، همان، ج1، ص 25).
انسان، به عنوان خلیفه الهی، در مسیر هدایت و رسیدن به کمال، نیازمند راهنمایی و روشنگری خدای سبحان است، اما توان پاسخ گويی عقل برای تأمین نیازهای هدایتی او کفایت نمی کند؛ زیرا در مجموعه آموزه های وحیانی، حقايقی نهفته است که انسان بدون کمک وحی، توان رسيدن به آن ها را ندارد. «وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» «نساء/ 113». مرجعیت قرآن کریم برای پاسخ به همه نیازهای هدایتی بشر، مسلّم و مورد اتفاق مفسران عامه و خاصه است. خداوند سبحان قرآن کریم را روشنگر هر چیزی معرفی می کند که می تواند در مسیر هدایت و رسيدن انسان به کمال و سعادت قرار بگیرد. «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ»، (نحل/ 89).
هدایت، رهبری، مدیریت و مجموعه مسايل پیرامون آن ها، بخش عمده ای از نیازهای هدایتی انسان[1] در زندگی فردی و اجتماعی اند که اهميت و گستره آن، در هر دوره از زندگی نسبت به دوره های قبل آشکارتر شده است؛ زیرا برای شکوفايی ظرفیت های فطری و ظهور جلوه های خداگونگی انسان، راهی جز حضور آگاهانه، آزادانه و متعهدانه تک تک افراد بشر در عرصه های مختلف حیات اجتماعی وجود ندارد و تشکیل زندگی اجتماعی، تنها با ایجاد شبکه روابط انسانی در قالب نهادها و سازمان ها ممکن است؛ چنان که تاریخ حیات اجتماعی بشر و سیر دگرگوني و تحول جامعه ها، سندی روشن و دلیلی آشکار بر این مدعا است. اساسىترين عنصرى كه انسان را از غير انسان جدا مي كند، «بايد بشود» است كه نابترين ويژگي آدمى است. اگر عمر همه جهان هستى ميلياردها ميليارد برابر عمر واقعىاش باشد، هيچ روزى فرا نخواهد رسيد كه يك جزء از اين جهان (غير انسان) يا كلّ مجموع هستى، آگاهانه و از روى احساس آزادى، جريانى به عنوان «بايد بشوم» داشته باشد (جعفری، همان، ج1، ص35). آموزه های وحیانی و تعلیم و تزکیه انسان در سایه تعالیم آسمانی ، مطمئن ترین مسیر تبیین و ترسیم بایسته های حیات فردی و اجتماعی انسان است.
پژوهش های قرآنی با نگاه مدیریتی براي کشف و تبیین مسايل و موضوع هاي مدیریتی قرآن و پاسخ به نیازها و پرسش هاي مربوط، گستره متنوع و متفاوتی دارد. قرآن پژوهی با رویکرد مدیریتی را می توان بر اساس جهت گیری محقق، روش تحقیق، موضوع و مسايل پژوهش، در محورهای چهارگانه زیر طبقه بندی کرده و سازمان داد.
محقق در این نوع از پژوهش قرآنی تلاش می کند آیه ها را به ترتیب سوره ها و بر اساس اصول، مبانی، قواعد و ضوابط صحیح، تفسیر کند، آن گاه پیام های مدیریتی آیه ها را ( در صورت امکان) استخراج و تبیین کند، سپس مجموعه اين پیام ها را به تفکیک هر یک از سوره ها و بر اساس ساختار موضوع هاي دانش مدیریت، سازمان دهد. محقق با برقراری ارتباط بین پیام های مدیریتی همه سوره ها، «شبکه پیام های مدیریتی» قرآن را طراحی می کند و در گام بعدی مي کوشد مقدمه هاي نظریه پردازی و نظام سازی مدیریتی به تناسب نیازها و مشکلات جامعه را فراهم آورد تا از این راه، علاوه بر فراهم شدن زمینه های رويارويي علمی با مکاتب و اندیشه های رقیب، وجوه امتیاز و برجستگی های نظام مدیریتی قرآن کریم را آشکار سازد.
این رویکرد از قرآن پژوهی به دو شیوه انجام می پذیرد.
الف. محقق مسايل و موضوع هاي مدیریت (اعم از مسايل و موضوعات دانش یا مسایل و موضوعاتی که مدیران در عمل با آن روبه رو مي شوند) را بر اساس ساختار علمی موضوعات و در چارچوبی روشمند به قرآن عرضه می کند و با رعایت ضوابط و قواعد تفسیر صحیح، پاسخ های قرآنی را کشف و تبیین مي کند.
ب. محقق مسایل و موضوع هاي مدیریتی را از خود قرآن استخراج می کند و پس از طبقه بندی و ايجاد نظام علمی موضوع ها، آیه هاي ناظر به هر یک از آن ها را شناسایی و تعیین می کند، آن گاه، به تفسیر آيه ها و کشف و تبیین پاسخ های قرآنی مشغول مي شود. برداشت های تفسیری و استنباط های علمی محقق از مجموع آیات ناظر به هریک از موضوعات و مسايل، مجموعه ای از گزاره ها را تشکیل می دهد که بر اساس آن، مبانی، اصول، قواعد و شیوه های مدیریتی قرآن، استنباط و تبیین می شود و مقدمات نظریه پردازی و نظام سازی مدیریتی بر اساس آیات قرآن و زمینه های رويارويي علمی با اندیشه ها و مکاتب رقیب، فراهم می آيد.
اعجاز و معجزه از اصطلاح هاي كلامى و به معناى امرى خارق العاده همراه با تحدّى و سالم از معارضه است و خداوند آن را به دست پيامبرش پديد مى آورد تا نشان راستى رسالت وى باشد. (المحصل، ص489)؛ (كشف الفوائد، ص271)؛ (المواقف، ص 339).
اصطلاح معجزه و اعجاز به اين معنا در قرآن كريم به كار نرفته است؛ اما معجزه بودن قرآن کریم با الفاظی مانند: بيّنه و آيه «اعراف/ 7،73، 106»، برهان «قصص/ 28،32»، سلطان «ابراهيم/ 14،11»، بصيرت «انعام/ 6،104» و شئ مبين «شعراء/ 26،30» بیان شده است. واژه معجزه در معنای مصطلح آن، برای نخستین بار در اواخر قرن اول هجری در کلامی از امام سجاد(ع) «مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص71» به كار رفت. بحث درباره اعجاز قرآن كريم به عنوان متنى مقدس كه از سوى خداوند نازل شده و بشر قدرت آفريدن متنى مانند آن را ندارد، به زمان نزول آن باز مى گردد و در خود قرآن كريم، در ضمن «آيات تحدّى»، به آن تصريح شده است. به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارق العاده اى معجزه نيست؛ بلكه زمانى معجزه است كه:
1ـ مدعىِ پيامبرى آن كار خارق العاده را شاهد صدق ادعاى خود معرفى كند.
2ـ مخاطبان را به هماوردى و معارضه فرا خواند.
3ـ مخاطبان انگيزه معارضه داشته باشند.
4ـ از معارضه سالم بماند (قرطبي، تفسير،ج 1، ص 50 و 51). (ر.ك. به: نصار، اعجاز القرآن، ص 296ـ 286)؛ (مصباح يزدي، قرآن شناسى، ج 1، ص 141ـ 136).
بحث اعجاز قرآن به قرن دوم هجرى و پس از شيخ معتزله، واصل بن عطا، (م. 131 ق) برمى گردد. نظّام معتزلی با ردّ اعجاز در نظم و تأليف قرآن، خبرهاى غيبى قرآن را جنبه اى از اعجاز آن معرفى كرد. (مقالات الاسلاميين،ج 1، ص321). پس از وي جاحظ با نگارش كتاب نظم القرآن، از نظريه «اعجاز در نظم قرآن» دفاع کرد و محمد بن زيد واسطى در آغاز قرن چهارم، نظريه نظم قرآن جاحظ را ادامه داد (مباحث فى اعجازالقرآن، ص 41؛ اعجازالقرآن، رافعى، ص 27؛ الكشاف، زمخشري، ج 1، ص 2). در همين قرن ابوهاشم جبايى به مخالفت شدید با نظریه نظم قرآن برخاست و فصاحت را معيار اعجاز قرآن معرفى و آن را به روانى واژگان و نيكويى معنا تفسير كرد. وي با طرح نبود اختلاف ميان آيات قرآن، جنبه ديگرى از اعجاز را ارایه نمود.
در نيمه دوم قرن چهارم، رمانى با تبیین ویژگی های بلاغی قرآن، اعجاز در بلاغت را برجسته کرد. خطّابى دانشمند معاصر رمانى نيز با تأكيد بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثيرگذارى آيات بر جان مخاطبان را وجه ديگرى از اعجاز قرآن شمرد كه پس از وى عنوان «اعجاز تأثيرى» به خود گرفت (زرقاني، مناهل العرفان، ج 2، ص 284).
باقلانی در آغاز قرن پنجم، ارائه معارفی بلند در قرآن کریم از پيامبرى امّى را عنوانی ديگر از وجوه اعجاز قرآن شمرد. از آن پس تا قرن سيزدهم هجری نظريه جديدى در بحث اعجاز قرآن ارائه نشد. در دوره معاصر نیز، قرآن پژوهان با پذیرش بديهي بودن اصل اعجاز قرآن و دوري از مجادله هاي کلامی، تحليل و تبيين وجوه مختلف اعجاز قرآن را مورد تأکید قرار داده اند و اعجاز در تشريعيات و اعجاز آهنگ و موسيقى برخاسته از نظم الهى كلمات قرآن را نیز از دیگر وجوه اعجاز دانسته اند. (تفسير ماوردى، ج 1، ص 33ـ30؛ التسهيل، ج 1، ص14؛ زرکشي، البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص 239 ـ 226).
اسرار علمی و شگفتی های جهان طبیعت که در بسیاری از آیات قرآن کریم تصریح یا اشاره شده است، سرآغاز بحث های علمی فراوان قرار گرفت و دانشمندان و قرآن پژوهان زیادی را به خود مشغول کرد. برخی هم چون غزالی در جواهر القرآن و احیاء العلوم با این اعتقاد که همه علوم و معارف بشری در قرآن هست تلاش هاي زيادي را براي استخراج دانش ها از قرآن تحمّل کردند و دچار تأويل، تطبيق، تحميل يا تفسیر به رأی شدند. بعضی دیگر مانند ذهبی، امین بکری و عبدالسلام عبدالمجید محتسب، استخراج علوم از آیات قرآن را هدف تفسیر علمی خواندند و بعضی دیگر مانند احمد عمر ابوحجر و فهد بن عبدالرحمن رومی، اثبات اعجاز قرآن و کشف سرّی از اسرار اعجازی آن را غایت و غرض تفسیرعلمی شمردند. نظریه اعجازعلمى قرآن كه از دست آوردهای تفسير علمى است، برای نخستین بار، از سوی رشيدرضا در المنار (رشيدرضا، تفسيرالمنار، ج 1، ص 213ـ210) و سپس طنطاوى در جواهرالقرآن که رويكردى بى سابقه به كشفيات علوم تجربى در زمينه هاى مختلف و تطبيق آن ها بر قرآن كريم داشتند، مطرح شد. این وجه از اعجاز قرآن، با استقبال گسترده دانشمندان اسلامى روبه رو شد و تاکنون آثار فراوانى درباره آن تألیف شده است. در دهه هاى اخير «نظريه نظم رياضى قرآن» و «اعجاز عددى» نيز، از سوی رشاد خليفه (پژوهش گر مصرى با دكتراى بيوشيمى) به عنوان یکی از زیرشاخه های اعجاز علمی به دايره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد؛ البته تلاش هایی نیز برای تبیین و اثبات اعجاز اقتصادی و اعجاز تربیتی قرآن انجام گرفته است و ادامه دارد؛ اما در خصوص اعجاز مدیریتی قرآن، هنوز بحثی مطرح نشده و برای اولین بار در این پژوهش تلاش می شود مباحثی روشمند و مستند پیرامون آن ارائه شود.
دو تبیین و تصویر مستقل از اعجاز مدیریتی قرآن وجود دارد.
در یک نگاه، منظور از وجود آيات و آموزه هایی در قرآن است كه مطالب و دقائق علمي را در قلمرو مسايل و موضوعات دانشی سازمان و مدیریت مطرح کرده اند؛ اعم از مطالب علمی که تاکنون از سوی دانش کشف و تبیین شده است. بدیهی است که وجود چنین مطالب علمی در قرآن، نوعى رازگويى علمى در این عرصه از دانش بشری شمرده می شود و کشف و تبیین آن ها از سوى دانشمندان، وحیانی بودن قرآن و صدق رسالت و پیام آوری نبی اکرم9 از سوي خدا را اثبات می کند.
در نگاه دوم منظور این است که قرآن کریم از زمان نزول تاکنون در حوزه مدیریت و رهبری انسان و جامعه کارکرد اعجاز گونه داشته و جلوه هايي از اعجاز خود را در پرورش مدیران و نهادسازی و هدایت و رهبری نهادها و سازمان ها به اثبات رسانده است. شخصیت عظیم پیامبر گرامی و ائمه عصمت و طهارت
ـ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ـ و تحول چشمگیر جامعه عربستان و شکل گرفتن کانون های عشق و ایمان و جهاد و شهادت در طول تاریخ اسلام از بارزترین مصادیق اعجاز مدیریتی قرآن می باشد.
فراخوانی مخاطبان به هماوردی و معارضه، ایجاد انگیزه برای معارضه و اقدام و رويارويي عملی آنان با قرآن، تسلیم شدن معارضان در برابر قرآن و عجز آنان از آوردن مثل آن، پیش بینی قطعی نوع رويارويي و معارضه مخاطبان با قرآن و پیامبر، پاسخ به شبهه هاي مخالفان عصر نزول (قدرت تصمیم و اقدام)، رفع زمینه شبهه هاي قطعی الوقوع از سوي معاندان ( قدرت پیش بینی آینده و برنامه ریزی اقدام و رويارويي مؤثر)، عرضه محتوای هماهنگ با فطرت بشری و متناسب با همه نمودهای عینی آن، بیان نمادين و رمزگونه از سبک های متنوع و موفق هدایت، رهبری و مدیریت پیامبران، اشاره هاي دقیق و علمی به مبانی و گونه های رفتار مؤمنان، کفار و منافقان، ایجاد نظام معنایی جامع و جاودانه برای جذب، هدایت و رهبری انسان ها، پرورش انسان های وارسته، رهبرانی مقتدر و پیروانی ثابت قدم، رويارويي پیروزمندانه با مکاتب و اندیشه های رقیب و انحرافی، زدودن نقاب از باطل هاي حق نما و... از جمله نشانه های رهگیری و تبیین اعجاز مدیریتی قرآن کریم است.
آن چه طی قرون متمادی، فوق العاده بودن و برجستگی عمل و اندیشه مدیریتی قرآن کریم را نمایان کرده، مجموعه عواملی است که کشف و تبیین آن از سوی دانش سازمان و مدیریت هنوز بسیار زود است و به یقین بدون ياري آموزه های وحیانی، انتظار دسترسی به اسرار و شگفتی های نهفته در فرآیندهای مدیریت و رهبری قرآن، غیرمعقول و دور از انتظار است.
عناصری چون فطرت، ایمان، شهود، وجهه خليفة اللهی انسان، امدادهای غیبی، ربوبیت تکوینی و تشریعی، دو ساحتی بودن [ساحت مُلکی و ساحت ملکوتی] پدیده های جهان مادی [اعم از پدیده های طبیعی و واقعیت های اجتماعی]، هدفمندی و یک پارچگی جهان هستی، پیوستگی و نظام مندی جهان طبیعت و مجردات، ارتباط وثیق و عمیق امور دنیوی و اخروی و... از جمله اموری اند که به عنوان وجوه امتیاز و عوامل تعیین کننده در فرآیندهای رهبری و مدیریت قرآن کریم و نظام های معرفتی و رفتاری برخاسته از آن، نقش آفرینی می کنند. ارتباط و انس هرچه بیشتر انسان و جامعه با آیات قرآن، زمینه ها و ظرفیت های تجلی کلام الهی در عمل و اندیشه تک تک افراد جامعه و شبکه روابط و مناسبات اجتماعی را فراهم می کند «زمر/ 3»، استعداد اطاعت متعهدانه و مبتنی بر شهود قلبی و معرفت عقلانی افراد، گروه ها، نهادها و سازمان ها از کلام الهی و ائمه معصومان: را شکوفا می نماید «بقره/ 285»؛ «آل عمران/ 8»، تا جلوه های خداگونگی در اندیشه، رفتار و گفتار آحاد افراد جامعه و هر یک از نهادها و سازمان ها برجسته شود «فرقان/ 76ـ63» و شواهد، مستندات و نشانه های اعجاز مدیریتی قرآن کریم آشکار و برتری و خارق العاده بودن عمل و اندیشه مدیریتی قرآن کریم مستند و مستدل شود.
با درنگي اجمالی در سخنان گوهربار امیر کلام علي7 با گزاره هايی در بیان حقیقت قرآن روبه رو می شویم که هر کدام می تواند راهنمای روشنی برای کشف، احراز و تبیین وجهی از وجوه اعجاز مدیریتی قرآن یا اعجاز مدیریت در قرآن و استدلال به آن ها باشد.
پیامبر(ص) با نورى هدايتگر انسان ها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن نور، قرآن كريم است «نهج البلاغه، خ 158».
خداوند نورانيّت قرآن را تمام، و دين خود را به وسيله آن كامل کرد «همان، خ 183».
قرآن نورى است كه خاموشى ندارد و چراغى است كه درخشندگى آن زوال نمی پذيرد «همان، خ 198 ».
شعلهاى است كه نور آن تاريك نمی شود «همان، خ 198».
نورى است كه با وجود آن، تاريكى يافت نمىشود «همان، خ 198».
بدون آن تاریکی ها، بر طرف نمی شود «همان، خ 18».
نوری آشكار و درمانى سودمند است كه تشنگى را فرو می نشاند «همان، خ 156».
قرآن خانهاى است كه ستونهاى آن هرگز فرو نمىريزد «همان، خ 133».
بنايى است كه ستونهاى آن خراب نمی شود «همان، خ 198».
معدن ايمان و اصل آن است «همان، خ 198».
پايههاى اسلام و ستونهاى محكم آن است «همان، خ 198».
سرچشمه عدالت و نهر جارى عدل است «همان، خ 198».
هدايتگری است که نيكى و بدى و خير و شر را آشكارا بيان مي کند «همان، خ 167».
راهنمای گويا و دستورى استوار است «همان، خ 169».
نشانه هدايت براى كسی است كه در آن بنگرد «همان، خ 198».
كسى با قرآن همنشين نشد؛ مگر آن که در هدايت او افزود و از كوردلى و گمراهىاش كاست «همان، خ 176».
كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد و بدون آن، هرگز بىنياز نخواهد بود «همان، خ 176».
نجات دهنده کسي است كه حافظ قرآن باشد و به آن عمل كند «همان، خ 198».
قرآن دريايى است كه ژرفاى آن درك نمي شود «همان، خ 198».
چشمههاى دانش و درياهاى علوم است «همان، خ 198».
نهرهاى زلال و جاری حقيقت، و سرزمينهاى آن است «همان، خ 198».
داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفتآور آن تمام نمىشود، و اسرار نهفته اش پايان نمىپذيرد «همان، خ 18».
فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان، و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده براى صالحان است «همان، خ 198».
دريايى است كه تشنگان، تمام آب را نمي توانند بکشند و چشمهاى است كه آب آن کاستي نمي پذيرد و محل برداشتِ آبى است كه هرچه از آن برگيرند، كاهش نمىيابد «همان، خ 198».
در سختىها از قرآن يارى بجوييد، «همان، خ 176».
درمان خود را از قرآن بخواهيد «همان، خ 176».
درمان بزرگ ترين بيمارىها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى هست «همان، خ 176».
قرآن شفابخش دردهاى انسان است «همان، خ 158».
از نور آن شفا و بهبودى بخواهيد؛ زيرا شفاى سينههاى بيمار است «همان، خ 110».
شفا دهندهاى است كه بيمارىهاى وحشتانگيز را مي زدايد «همان، خ 198».
دارويى است كه با وجود آن بيمارى وجود ندارد «همان، خ 198».
قرآن سامان دهنده امور فردى و اجتماعى انسان هاست «همان، خ 158».
جامع علم آينده، و حديث گذشته است «همان، خ 158».
اخبار گذشتگان و آيندگان و احكام مورد نياز زندگى انسان ها را در خود جای داده است «همان، ح 313».
از قرآن پيروى كنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با آن اندرز دهيد، و رأى و نظر خود را در برابرش متّهم كنيد، و خواستههاى خود را که با آن مطابق نیستند، نادرست بشماريد «همان، خ 176».
خواستههاى خود را به وسيله قرآن از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن، به خدا روى آوريد، و با وجود آن، از خلق خدا چيزى نخواهيد؛ زيرا وسيلهاى، براى تقرّب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد «همان، خ 176».
شفاعت قرآن پذيرفته و سخن آن تصديق مىشود. آن كس كه قرآن در قيامت شفاعت اش كند، بخشوده مىشود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند، محكوم است (در روز قيامت ندا دهندهاى بانگ مىزند كه: «آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار بذرى است كه كاشته و دچار عملى است كه انجام داده است؛ جز اعمال منطبق با قرآن») «همان، خ 176».
قرآن فرماندهى بازدارنده است؛ «همان، خ 183».
ساكتى گويا و حجّت خدا بر آفريده ها است «همان، خ 183».
سخن گويى است با زبان گویا كه هيچگاه از حقگويى كُند و خسته نمی شود «همان، خ 133».
سخن گويى كه هرگز دروغ نمىگويد «همان، خ 176».
كسى كه با قرآن سخن بگويد، راست گفته و هر كس بدان عمل كند، پيشتاز است «همان، خ 156».
کتابی است که تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنهاش نمىسازد، و گوش از شنيدن آن خسته نمىشود «همان، خ 156».
پنددهندهاى است كه نمىفريبد، و هدايت كنندهاى است كه گمراه نمىسازد «همان، خ 176».
جداكننده حق از باطل است و درخشش برهان آن خاموش نمی گردد «همان، خ 198».
برهانى است برای كسی كه با آن سخن بگويد «همان، خ 198».
عامل پيروزى است براى كسی كه با آن استدلال كند، «همان، خ 198».
قرآن؛ صاحب عزّتى است كه ياران آن هرگز شكست نمي خورند «همان، خ 133 ».
قدرت براى کسی است كه آن را برگزيند «همان، خ 198».
قدرتى است كه ياوران آن شكست ندارند، «همان، خ 198».
محل امن براى هركس است كه وارد آن شود «همان، خ 198».
سپر نگهدارنده ایی است براى کسي كه خود را با آن بپوشناند «همان، خ 198».
ريسمان محكم الهى است «همان، خ 156».
ريسمانى است كه رشتههاى آن محكم است «همان، خ 198».
پناهگاهى است كه قلّه های آن بلند است «همان، خ 198».
نگهدارنده كسى است كه به آن تمسّك جويد و نجات دهنده کسي است كه به آن چنگ زند «همان، خ 156».
حقّى است كه يارى كنندگان آن مغلوب نمي شوند «همان، خ 198».
پیامبر(ص) زبان گویای قرآن است «همان، خ 158».
ما اهلبيت پيامبر(ص) خزانه داران علوم و معارف وحى، و دَرهاى ورود به آن معارف، مىباشيم «همان، خ 154».
اهل بيت پيامبر(ص) گنجينههاى علوم خداوند رحمان اند، اگر سخن بگويند، راست مي گويند، و اگر سكوت كنند،هرگز کسی برآنان پيشى نمي جويد؛ «همان،خ 154».
وقتی حضرت مهدى(عج) ظهور کنند، خواستهها را تابع هدايت وحى مىكند؛ هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوسهاى خويش قرار مىدهند؛ (در حالى كه به نام تفسير نظريّههاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مىكنند، او نظريّهها و انديشهها را تابع قرآن مىسازد) «همان، خ 138».
اندیشمندان برداشت ها و تفسیرهای متفاوتی از نظریه دارند، مانند:
1ـ نظريه، مجموعهاى به هم پيوسته از سازهها (Construets)، مفاهيم (Coneepts)، تعاريف و قضاياست كه براي تبيين و پيشبينى پديدهها، از راه تشخيص روابط بين متغيرها، يك نظر نظامدار درباره اين پديدهها ارائه مىدهد. (هومن، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، ص11).
2ـ نظريه مجموعهاى از تعريف ها و پيشنهادها درباره تعدادى متغير به هم پيوسته است، كه همه اين تعريف ها و پيشنهادها، بُعد منظم و مدونى از وقايع و پديدههايى را كه در اثر همبستگي ها و تداخل اين متغيرها به وجود مىآيد، ارائه مىدهد (نادرى ـ نراقى، 32).
3ـ نظريهها، در واقع دام هايى اند كه ما براى آن گستردهايم تا آن چه را كه «جهان» ناميده مىشود، صيد كنيم تا حلقههاى شبكه دام را تنگ تر و تنگ تر سازيم (پوير، 63).
4ـ تئورى بيان كننده مجموعهاى از مفاهيم يا فرض هايى است كه به صورت سيستماتيك توجيه كرد (رابينز، تئوري سازمان، 47).
5ـ مجموعهاى از بيانيههايى است كه بر مبناى قواعد منطقى و مبين بخشى از واقعيت هستند. (همو، ص 95).
بنابراین در نگاهی کلی و جامع می توان گفت : نظريه[3] بياني منظم، انتزاعي، موجز، متشکل از قضايا، مستدل و منطقي، مبتني بر يک سلسله مطالعات علمي، مبيّن يک اصل کلي يا مجموعه اي از اصول مربوط به چگونگي و چرايي واقعیت ها یا رويدادها در سطح خرد یا کلان است.
هر نظريه تنها انعکاس دهنده و تبيين کننده بخشي از واقعيت است که در يک کليّت به هم پيوسته، فهم مي شود. يک نظريه معمولاً چهار بُعد شناختي (معرفت ناظر به واقع )، عاطفي ( تجسم تجربه و احساسات نظريه پرداز)، بازانديشي (شيوه اي براي درک واقعيات ) و هنجاري ( ارائه مفروض هاي پنهان و آشکار در اين که واقعيت بايد چگونه باشد ) دارد.
کار اصلي يک نظريه تبيين و در مرحله بعد تعميم ( و بر همين اساس، اعطاي قدرت پيش بيني) است . تبيين انواعي دارد که مهم ترين و پرکاربردترين آن تبيين علّي است . هر نظريه معمولاً امکان طرح پرسش ها و فرضيه هاي جديدي درباره واقعيت را براي محقق فراهم مي سازد. (شرف الدین، ماهيت و چيستي نظريه، ص3ـ1).
عمده کارکردهای مورد انتظار از یک نظريه عبارت است از:
1. محدود ساختن افق ديد و گستره علايق محقق و جهت دادن به آن در تمرکز بر پديده هاي خاص يا بخش هايي از يک پديده.
2. تعيين و مشخص ساختن مسير مطالعات علمي با انواع اطلاعات مربوط.
3. امکان يابي ربط اطلاعات مربوط به يک ديگر و طبقه بندي آن ها .
4. امکان دهي به توصيف و تبيين پديده ها: اساسي ترين کاربرد يک نظريه، توضيح مجموع پديده هايي است که نظريه معطوف بدان است .
5. امکان دهي به تعميم اطلاعات و نتايج به دست آمده به پديده هاي مشابه.
6. پيش بيني حقايق و واقعيات: يک نظريه به محقق امکان مي دهد تا موارد مشاهده نشده، مرتبط را پيش بيني کند .
7. زمينه سازي براي طرح فرضيات جديد .
8. آشکار ساختن و کشف شكاف هاي موجود در دانش بشري : نظريه ها ، ابزارهاي مناسبي براي روشن ساختن وضعيت موجود يک حوزه معرفتي اند .
9. امکان دهي به توجيه پديده ها با حداکثر احتمال (همو ، ص 5).
يك نظريه علمي و پذيرفتني بايد اين ويژگي ها را داشته باشد:
1ـ استحکام دروني، قضاياي همگام و غيرمتضاد داشته باشد، سوء تفاهم و ابهام ايجاد نکند، تناقض محتوايي نداشته باشد، فرضيات آن با يک ديگر سازگار و اصطلاحات به کار رفته در آن بي ابهام باشند و قضاياي آن از استحکام و تداوم منطقي برخوردار باشند.
2. استحكام بروني ، قضاياي آن با موازين دنياي خارج، كه در واقع محكهاي استنباطات پژوهشي (Rasearch Inferecce) شمرده مي شوند ، تطبيق پذير باشند.
3. مستندات قوي ، به مجموعه قابل توجهي از اطلاعات ، مستندات و شواهد متقن تکيه کند .
دـ قابليت سنجش، قابليت سنجش داشته باشد و با ارجاع به مستندات و شواهد مختلف ، آمادگي لازم براي تاييد يا رد را داشته باشد.
4. عملياتي بودن ، در جهان واقع قابل اعمال و بهره گيري باشد ، با واقعيات مشهود رابطه برقرارکند و به عبارتي از حالت نظري و تجريدي خارج شود. برخي اين ويژگي را در ذيل «آزمون پذيري » ذکر کرده اند . در آزمون پذيري يک نظريه ، برخي فيلسوفان علم، قابليت ابطال (ابطال پذيري) و برخي تأييد و اثبات (اثبات پذيري) توسط شواهد تجربي را شاخص مقبوليت و اعتبار آن ذکر کرده اند.
5. قابليت تعميم ، تا حد امكان، عموميت داشته و به كليه موارد مشابه تعميم پذير باشد.
6. صرفه جويي علمي، تا حد امکان موجز و مختصر باشد و با حداقل فرضيات و مفاهيم به شرح و تبيين موضوع مورد نظر بپردازد. (همو ، ص9ـ 8).
بخشی از کارکردهای مدیریتی قرآن که حقیقتی زنده و آسمانی است و با ساختار لفظی معین در قالب کتابی مشخص و در دوره زمانی محدود (23 سال) از لوح محفوظ و جهان ملکوت به عالم ماده تنزل یافته، عبارت است از:
1. تنها نظامی (ساختار معنایی) است که معنویت را در همه جهات مادی فرد، سازمان، حکومت و جامعه منعکس و نهادینه می کند.
2. شبکه معرفتی جامع و جاودانه ای است که در جذب افراد انسانی و هدایت و رهبری آنان در مسیر اهداف و روشن کردن راه سعادت و نقاب زدایی از چهره باطل، همه جهان را به مبارزه طلبیده است.
3. راهنما و راهبر بی نظیری است که با نشانه های آشکار و براهین استوار و متانت گفتار و عفت بیان، در قرن های متمادی، در پرورش انسان های وارسته ، رهبران مقتدر، پیروان ثابت قدم و نيز ایجاد نهادها و ساختارهای کارآمد و آفرینش فرهنگ های الهام بخش، نقش آفرینی کرده است.
4. تنها کانون معرفت و معنویتی است که با گشودن چشمه های دانش و جاری کردن نهرهای زلال حقیقت به روی بشر، نمادهای جهالت و ضلالت و ياران فساد، استبداد و استعمار را افشا کرده و ارزش های متعالی را با رذیلت ها و شقاوت ها جایگزین کرده است.
5. عزت و شوکت دارد که با تکریم نفوس و صیانت از حقوق و بسط آزادی های معنوی، جامعه ای بزرگ و امتی نمونه و عظیم را بنا نهاد که هنوز سرآمد جوامع بشری و الگوي مصلحان اجتماعی و آزادی خواهان عدالت گستر در سراسر عالم است .
6. رهبر و هدایت کننده ای است که بانفوذ در اعماق دل و جان، روح انسان ها را از اعجاب و تحسین پرمی سازد و به پیروان خود می آموزد که سست نشوند، غمگین نباشند، و با ايجاد و گسترش عدالت اجتماعی، امید، نشاط، استقامت و پایداری، انواع قدرت ها را تحصیل کنند که سرانجام، پیروزی قطعی و عزت و دولت پایدار برای آن هاست؛ اگر ایمان آوردند و به توصیه های آن عمل کنند.
7. سخن گویی با زبان گویا است که همه فتنه ها، توطئه ها و هجمه های مخالفان در طول تاریخ را که با هدف تحریف قرآن و انزوای اندیشه های توحیدی برنامه ریزی و سازماندهی می شد، به شکست و رسوایی کشانده است. بنابراین قرآن کریم که معجزه ای زنده و گویا است مانند خورشید تابان و دریای جوشان، در همه شرایط زمانی و مکانی، رسالت هدایت، رهبری و مدیریت اثربخش خود را به طور کامل انجام داده است و همچنان برای آینده تارخ بشریت، راهنمای مطمئن و راهبری مقتدر است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».
رویکردهای مختلفی درباره تفسیر علمی قرآن وجود دارد، اما مقصود ما موارد زير است.
1. جواز استخدام علوم و امکان کمک گرفتن از یافته های دانش برای توضیح مفاد و مقصود از آیات قرآن.
2. امکان استخراج و استنباط مطالب علمی (کشفیات جدید علوم) از آیات قرآن.
3. امكان پاسخ گویی قرآن به پرسش ها و ابهام هايي که از سوي علوم در مورد محتوای آیات مطرح می شود.
4. امكان استنباط مطالب علمی به مناسبت محتوای آیات.
وجود آیات مدیریتی در قرآن، شرط لازم امکان یا جواز تفسیر مدیریتی است که می تواند یکی از شاخه های تفسیر علمی نیز شمرده شود. برای دست یابی به تفسیر مدیریتی معتبر، مراحلی به شرح زیر را می توان مطرح کرد و به بحث و بررسی عالمانه آن با رویکرد انتقادی پرداخت .
1. تعریف و طبقه بندی آیات مدیریتی قرآن؛
2. تعمیق فهم و گسترش مدلول آیات؛
3. استخراج مضمون ها، مفاهیم و پیام های مدیریتی آیات؛
4. استنباط و تبیین مطالب علمی مدیریت از آیات (مبانی، اصول، قواعد، مسایل، روش ها و...)؛
5. مدل سازی و نظام پردازی بر اساس مجموعه آیات مدیریتی قرآن؛
6. رويارويي علمی با اندیشه ها و مکاتب رقیب و پاسخ گویی به شبهه ها و ابهام ها پیرامون محتوای آیات.
نظریه اعجاز مدیریتی قرآن کریم، پیشینه تاریخی، آرا و دیدگاه های اندیشمندان موافق و مخالف اعجاز قرآن (به ویژه اعجاز علمی قرآن) را به چالش مي کشاند و مبانی آنان را با رویکرد انتقادی، تحلیل و بررسی می نماید و با جمع آوری و تحلیل محتوایی اسناد و شواهد قرآنی، روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و بهره گرفتن از دانش تخصصی مدیریت و سازمان، نشان می دهد که قرآن کریم برای اداره انسان، جامعه، حکومت، نهادها و سازمان ها (اعم از نهادهایی که در طول تاریخ زندگی بشر شکل گرفته است و سازمان هایی که هر روز به تنوع، گستردگی و پیچیدگی آن ها افزوده می شود)، مبانی، اصول، قواعد، مسايل و شیوه هایی دارد.
1ـ خارق العاده و فراتر از افق عقل و تجربه بشری است؛
2ـ از هیچ فرد یا گروه انسانی حتی نوابغ جهان ساخته نیست و دانش تخصصی موجود، تنها به بخشی از آن ها دست یافته است؛
3ـ از نظر زمان، مکان، کیفیت، نوع و ديگر شرایط محیطی، به هیچ فرد، گروه، جامعه یا دوره ای از حیات بشری محدود نیست؛
4ـ برای همه افراد، گروه ها، سازمان ها، حکومت ها، جوامع و دوره های حیات انسانی نتیجه بخش و راه گشا است؛
5ـ از انسجام و توانایی فوق العاده برای تعامل الهام بخش، سازنده و رويارويي مقتدرانه با هر مکتب و اندیشه مدیریتی معارض برخوردار مي باشد و شکست ناپذیر است؛ زیرا از نیروی لایزال و نامحدود خداوند علیم و حکیم سرچشمه گرفته و پیوسته به آن متکی است.
بشر در چگونگی اداره خود و دیگران و مدیریت گروه ها، نهادها، سازمان ها، حکومت ها و جوامع، نیازمند آموزه های وحیانی است و یافته های تجربی و دستاوردهای عقلانی به تنهایی براي اداره آن ها کفایت نمی کند. هم چنين شیوه های هدایت، رهبری و مدیریت قرآن کریم برخاسته از اسباب و علل فراطبیعی و فراتر از نیروی محدود بشری است؛ تسلط بر فرآیند هدایت، رهبری و مدیریت قرآن فراتر از محدوده توان انسان عادی است و نیازمند تبیین و تفسیر پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم: مي باشد و این بُعد از اعجاز کلام الهی، به عنوان نظریه اعجاز مدیریتی قرآن کریم قابل اثبات و تبیین علمی و کاربردی است.
در چارچوب نظریه اعجاز مدیریتی قرآن، نظام های عقلانی ـ معرفتی و نظام های رفتاری ـ تجربی کارآمد و اثربخش (و ممتاز از آن چه که در حوزه عقل و تجربه مطرح شده است) به تناسب هر یک از جوامع و دوره های حیات بشری قابل کشف و تبیین است.
1. سيدرضي، محمد بن حسين بن موسي، نهج البلاغه؛ تحقيق: صبحي صالح، دارالأسوه، بيروت، 1415ق.
2. جعفری، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهجالبلاغه،دفترنشرفرهنگ اسلامى،تهران،1376،چ هفتم.
3. جوادى آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن كريم، (حیات حقیقی انسان در قرآن)، مرکز نشر اسراء، قم، 1373 ش.
4. همو، حق و تکلیف در اسلام، تحقیق و تنظیم مصطفی خلیلی، ویرایش حسین شفیعی، مرکز نشر اسراء، قم، 1384.
5. خاكى، غلامرضا، روش تحقيق در مديريت، مركز انتشارات علمى دانشگاهى آزاد اسلامى، بي جا، 1384 ش.
6. خمینی، روحَ الله، شرح دعای سحر؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1381 ش، چ دوم.
7. رابينز، اسیفن، تئوری سازمان، ترجمه سید مهدی الوانی و حسد دانائی فرد، چاپخانه خوشه، بي جا، 1376 ش.
8. رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، دار المنار، قاهرة، 1373 ق، چ چهارم.
9. رضایی اصفهانی، محمدعلی، روش تحقیق در تفسیر و علوم قرآن، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1386ش.
10. همو، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، تهران، 1383.
11. رضى الدين على بن موسى، ابن طاووس، اقبال الاعمال، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1390 ق، چ دوم.
12. زرقاني، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1416 ق، چ اول.
13. زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فى علوم القرآن، به كوشش يوسف مرعشلى، دارالمعرفة، بيروت، 1415 ق، چ دوم.
14. زمخشری، محمود بنعمر، الكشاف، بلاغت، قم، 1415 ق، چ دوم.
15. شرف الدین، حسین، ماهیت و چیستی نظریه، (جزوه منتشرنشده)، 1386.
16. طنطاوى بن جوهرى، الجواهر فى تفسيرالقرآن الكريم، به كوشش احمد سعدعلى، مؤسسة مصطفى بابى حلبى، قاهرة، 1355 ق، چ اول.
17. قرطبی، محمد بن احمد انصاری، تفسیر قرطبی، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
18. قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص الحکم، تحقیق؛ دارالاعتصام، منشورات انوارالهدی، قم، 1416ق، چ اول.
19. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1403 ق، چ سوم.
20. مصباح يزدى، محمدتقی، قرآنشناسى، به كوشش محمود رجبى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1376 ش، چ اول.
هومن، حیدرعلی، شناخت روش علمی در علوم رفتاری، چاپخانه آزمون، تهران، 1376 ش، چ سوم.
[1] چنان چه اموری مانند: 1ـ آشنا ساختن انسان با خويشتن؛ 2ـ اثبات احترام ذات؛ 3ـ پذيرش تعهد انسانى برين؛ 4ـ تعديل خود طبيعى؛ 5ـ آزاد كردن انسان از مطلق سازىها؛ 6ـ رها ساختن انسان از كابوس جبرهاى نمايشى و تقويت اختيار؛ 7ـ تفكيك امتيازهاي جبرى از امتيازهاي تكاملى؛ 8ـ شناخت و ارزيابى هدف و وسيله؛ 9ـ آشنايى با خود براى زيستن با خود، و تفسير «از خود بيگانگى»؛ 10ـ شكوفا شدن فطرت؛ 11ـ توجيه منطقى رابطه فرد و اجتماع و... بخش دیگری از نیازهای هدایتی انسان می باشند.
[2] روش تفسیر علمی از آن جهت که استخدام علوم در فهم قرآن است و نتایج مشخص و جدید به دنبال دارد و از منبع و ابزار ويژه در تفسیر استفاده می کند، از روش های تفسیری به شمار می رود و چون برخی مفسران ـ مثل طنطاوی در الجواهر ـ مطالب زیادي از علوم تجربی را در تفسیر نقل کرده اند، گرایش تفسیری به شمار می آید (رضايي اصفهاني، منطق تفسیر قرآن (3)، (روش تحقیق در تفسیر و علوم قرآن)، ص 19).
[3] چهار تعبير درباره چگونگي ارتباط نظريه با واقعيت، وجود دارد که باربور در کتاب «علم و ودين » بدان اشاره کرده است.
1. نظريه به عنوان خلاصه داده ها (پوزيتيويسم): بسياري از دانشمندان تجربي مفاهيم و نظريه ها را خلاصه داده ها و محصول مشاهده هاي حسي و تجربي مي دانند (باربور، علم و دين، ص 198)؛
2. نظريه هم چون وسيله اي مفيد (وسيله انگاري ): رايج ترين تعبير ميان فيلسوفان تحليل زباني در تلاش براي روشن کردن انواع و نقش هاي مختلف زبان علم، برداشت وسيله انگارانه از نظريه هاي علمي است؛
3. نظريه به عنوان صورت ذهني (ايده آليسم): ايده آليسم [= اصالت صورت ذهني] در تاکيد بر سهم داننده در علم، حتي از وسيله انگاري هم فراتر مي رود؛
4. نظريه هم چون بازنمود جهان (اصالت واقع): اصالت واقعيان [=رئاليست ها] برخلاف پوزيتيويست ها حکم مي کنند که آن چه واقعي است (يعني در واقع هست)، مشاهده پذير نيست و برخلاف وسيله انگاران ، طرفدار اين رأي اند که مفاهيم معتبر ، همان قدر که مفيدند ، صادق و حقيقي اند و برخلاف ايده آليست ها، مي گويند مفاهيم ، ماهيت حوادث جهان را باز مي نمايند . انگاره هاي داده ها فرافکنده ما نيست؛ بلکه تا حدّ زيادي ريشه در روابط عيني متن طبيعت دارد. آن چه در تکوين دانش يا معرفت ما سهم تعيين کننده دارد، عين معلوم [= ابژه] است؛ نه ذهن عالم [= سوژه]؛ لذا علم کشف و اکتشاف است؛ نه صرفاً جعل و اختراع (شرف الدین، ماهيت و چيستي نظريه، ص 6 ـ 7).
[4] تفسیر علمی از جهت شکل و شیوه تفسیر اقسامی دارد، مانند:
الف) استخراج همه علوم از ظواهر آیات قرآن که معمولاً به تأویل منجر می شود ؛
ب ) تطبیق و تحمیل نظریه هاي علمی بر قرآن که معمولاً به تفسیر به رأی مي رسد.
استخدام علوم برای فهم بهتر معانی و مقاصد قرآن می باشد. اگر تفسیر علمی به صورت تفسیر به رأی ؛ تحمیل نظریه علمی یا نظر مفسر بر قرآن ؛ استخراج علوم، با تمسک به تأویل غیرصحیح آیات قرآن ؛ و نیز اگر توسط افراد غیر متخصص یا با علوم ظنی، نظریه ها و تئوری ها یا به وسیله قضایای یقینی (یقین به معنای اعم= اطمینان با احتمال ضعیف طرف مقابل) انجام پذیرد، اعتباری نخواهد داشت (رضايي اصفهاني، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص390 ـ 386).
* دانشجوي دکتراي قرآن و علوم با گرايش مديريت . Lotfi_64aal@yahoo.com